- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است بیجهت نیست که اسمش علی اکبر شده است چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست حـرکـات و سکـنات و وجـنـاتش طاهـا مـادرش آمـنـه بودهست مگـر یا لـیـلا؟ با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد این پیـمـبر چـقـدر تـازه مسـلـمان دارد ماه عـالم شده از دیدن رویش سرمست «پیرهنچاک و غزلخوان و صراحی در دست« سنگ در دستش از اعجاز قمر میگردد گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد جان علی، جسم نبی، جلوۀ کـوثر بوده سـرّ لـولاک، از اول عـلـی اکـبـر بوده هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخواست نـفـس پـنـج تن آل عـبـا بـرمیخـواست ذاتـش آئـیـنـه در آئـینه پـیـمـبـر گـشـته بارها از شـب معـراجِ خودش برگـشته بینقاب آمدنش پیـش عـمو دیدنی است به اباالفضل قـسم قـامت او دیدنی است چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت حرف حق را قلم خواجۀ شیراز نوشت: »شاه شمشادقدان، خـسرو شیریندهنان که به مژگان شکند قلب همه صفشکنان« زلفـش آنروز که در دست نسـیم افتاده سمت و سـو داده به تحـریر مـؤذنزاده کربلا هم عـطـشش چند برابر شده بود تـشـنۀ صوت اذان عـلی اکـبر شده بود أشهـدُ أنّ... به این مـرد ولی باید گـفت اشـهـدُ أنّ عـلـی بـعـدِ عـلـی بـاید گـفت جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است أشهدُ أنّ محـمّـد شـدنش را عـشق است بـاد آورده به هـمـراه، شـمـیـم صلـوات میوزد بر سر کـوی تو نسـیم صلوات ابر رحمت تویی و تشنۀ الطافِ تو دشت مشک از چشمۀ چشمان تو پر برمیگشت کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات باز هم بر گل روی عـلی اکبر صلوات چشم دنیا به تنت جامۀ احسان دیدهست حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیدهست؟ میشود صید نگـاهـت دل میـدان حـتی بـاز شد روی تو آغـوش بـیـابـان حـتی رفتی آنگونه که شد دشت پر از عطر تنت کـربـلا رنگ گـرفـت از نفس پیرهـنت ذات تو گرچه خلاصه شدۀ پنج تن است بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است بیـشتر ریخت به هم رفـتن تو قـاسم را کـشـت داغ تو جـوانـان بـنـیهـاشـم را
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
صدا نزدیک میآید صدای پای پیغمبر جوانی میرسد از راه با سیمای پیغمبر به آغوش نبوت بازگرداندهست یثرب را تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه نهفته بین لبهایش دم عـیسای پـیغـمبر نگاهش قطره قطره آیۀ «والشفع و الوتر» است ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او میافتد هر کسی یاد جوانیهای پیغمبر شنیدنها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر به دنیای تو اول راه مییابند و بعد از آن جوانها انس میگیرند با دنیای پیغمبر
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
ای لَبَت خشکتر از، ساحل دریا پسرم خـجـلـم از تـو نـشـد، آب محـیـا پـسـرم دیـدی آخـر، هـمه زانـو زدنم را دیـدن کمکـم کن، مـنِ افـتـاده ز پـا را پـسـرم مثل تسبیح تنت، یکصد و یک دانه شده با تنت ذکـر گـرفـتـم، که خـدایـا پـسرم جسم تو بیشتر از وسعت دار الحرب است میزنم خـیـمه به انـدازه صحـرا پـسرم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
آفرین بر هرکه گوشش بر دهان رهبریست رهبری که ناهی سرسخت بدعت آوریست افـتخـار ماست که پـیـر و مراد راهمان خلق و خویش فاطمی و راه و رسمش حیدریست بیـرق اسلام بـاید در زمـین محکـم شود این همان تکلیف هر رزمنده در هر سنگریست جملۀ "ما میتـوانـیم" از پیام کـربلاست اولین رکن و اساس جامعه خودباوریست روضههای هر شب ما بیرسالت نیست نیست اشک ما و باور ما موجب روشنگریست کـربـلای دیگری برپـا نخـواهد شد دگر خاکریز شیعه مـملو از حمید باکریست ارباً اربا هـم شویم از حـامـیان رهـبریم شـکـر حـق مـا پـیـرو راه عـلـی اکـبریم خلق و خویش مصطفی و قد و بالایش علیست چشم و ابرویش پیمبر نور سیمایش علیست او علی بن حسین بن علی و فاطـمهست مادرش زهرای مرضیهست و بابایش علیست میـمـنه تا مـیـسـره یا میـسـره تا میـمـنـه بهترین شیرینترین ذکر رجزهایش علیست کـوری چـشم تـمام قـاسـطین و مـارقـین نقش سربندش و بازوبند زیبایش علیست با علی یعنی حیات و بیعلی یعنی ممات عشق امروزش علی و عشق فردایش علیست ابن مـلجـمها سـر او را نـشانه میرونـد به همین جرمی که نام بامسمایش علیست چون مدینه بار دیگر کوچهای وا میکنند با هجـوم تـیغ و نـیـزه ارباً اربا میکـنند تیغ دشمن بیهوا برگ و برش را میبرد خنجری از پشت سر بال و پرش را میبرد هرکسی با حملهای با حربهای با ضربهای پـاره پـاره پـارههای پیکـرش را میبرد بگذرم من ماندهام آخر حسین از معرکه با چه حالی تا حرم تاج سرش را میبرد لـشگـری آمـد برای بُـردنش تا خـیـمهها چه غـریـبـانه عـلی اکـبـرش را میبـرد مثل تسبیحی که با چنگی ز هم پاشیدهاست تکّـه تکّه در عـبا پیـغـمـبرش را میبرد با چنین وضعی که در بین عبایی جمع شد اکبرش را میبرد یا اصغرش را میبرد؟ دل شکـسته بعد اکـبر از دل نا محـرمان سمت خیمه همره خود خواهرش را میبرد آخـرش این مرثـیه ما را مدیـنه میبـرد حضرت زهـرا عزداری ما را میخـرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
میتـوان دیـد در او جلـوۀ پیـغـمـبر را هـیـبت و هـیـمـنـۀ شـیـرخـدا حـیدر را مست از عشق الهی ز لبش جاری داشت تا فرات از لب خود شعبهای از کوثر را تا حـرم را بـرهـاند ز عطش یاری داد وقت سقائی خود حـضرت آب آور را مثل شاهین به دل لشکر کوفه زد و با حـمـلهای کـرد پـراکـنده همه لشکر را بـاز جـا داشـت خـدا بار دگـر با اکـبـر کـربـلا خـلـق کـند معـجـزۀ خـیـبـر را تا قـدم زد به دل معـرکه غـوغـایی شد در دل لـشکـر کـوفـه چه نـجـوایی شد میدهد شیرحسین در دل میدان جولان میشود قـائدۀ کـوچک جنگـش طوفان دست بر قـبضۀ شمـشیر نبـرده به خدا میدرد زهرۀ دشمن چو علی با چشمان مثل مومی به کف سلطۀ خود میگیرد چو اجـل مـیـمنه تا میـسـرۀ هر مـیدان بانگ تکبیر ابالفـضل بلند است به هر ضرب شمشیر علی وارۀ اکبر، ای جان ترس افکنده نگاهش به دل لشکـر شام کرده با شـیوۀ جـنگـش همه را حـیران حیف شد حیف که با تشنگی از پا افتاد عـاقـبـت داغ عــلـی بـر دل آقــا افـتـاد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
ای اذان گوی حرم، شبه پیمبر چه کنم تو بگـو با غمت ای لالۀ پرپر چه کنم قدرتی نیست به زانـو که قـدم بـردارم شد زمین خوردنم امروز چو حیدر چه کنم زنـده شـد در نـظـرم یاد مـدیـنـه اکـبر شده پهلوی تو چون پهلوی مادر چه کنم غیر مـمکن شده تا بوسه بگـیرم از تو بس که پاشیده شده جسم تو اکبر چه کنم لحظۀ جمع تو یک جمع به من خندیدند با تن ریخـتـهات در بر لشکـر چه کنم
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
گـفـتم عـصای پـیـری بابا شوی، نشد اللهُ اکـبــری بـه اذانهـا شـوی، نـشـد من آمـدم که باز هم آغـوش هم شویم میخـواستم تو نیـز مهـیـا شوی، نشد کارَت دگر ز مرهم و دارو گذشته است چـیـدم کـنار هم که مـداوا شوی، نشد با دست خویش لختۀ خون از دهان تو بیرون کشیدهام که تو احیا شوی، نشد برخیز و باز غیرت خود را نشان بده از قـصد، عـمه آمده تا پا شـوی، نشد خـیـلی تـلاش کـردهام امـا نـمـیشـود میخواستم که روی عبا جا شوی، نشد
: امتیاز
|
تشریح شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
گـرفـته بر سـر دامن سـر جـوانـش را و داده است ز کف طاقت و توانش را برای اینکه ببـیند جـوان خود را خوب نشست و پاک نمود اشک دیدگانش را صدای خـنـدهشان تا رسید نفـرین کرد ز سوز سیـنۀ خود جـمع دشـمنـانش را بـرای این که بگـوید دوبـاره یک بـابـا گرفـت خـون مـیـان لـب و دهـانـش را مـردد است که تا خـیمهها که را بـبرد تن شـریف جـوانش یا قـد کـمانـش را؟ و ساعتی پس از این روی نیزه میبیند سر عـزیز خـودش را سر جـوانش را
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
حــتـی تــصـوّر غــم دنـیــا بــدون تـو آتـش کـشـیـده بـر جـگـر مـا بـدون تـو چیزی بگو به خاطر بابای مضطـرت جانـش رسـیده است به لـبها بدون تو بالای پـیـکـر تو تـمـام حـسـین ریخـت چـیـزی نـمـانـده است ز بـابا بـدون تو اینکه دوباره قـامت او راست میشـود افــتــاده بـیـن شـایـد و امــا بــدون تـو وقتی توان حرف زدن در گلوت نیست ای اُف به هر چه نغمه و آوا بدون تو از نیزهای که خورده به پهلوی اطهرت افـتـاده یـاد پـهــلـوی زهــرا بـدون تـو با تیغ و نیزه جسم تو را پخش کردهاند جایی نمانـده است به صحـرا بدون تو تو میروی و بـاد سـراسـیـمـه میبـرد داغ تـو را به خـیـمـه زنهـا بـدون تو قبل از غروب بود سرش روی نیزه رفت طاقـت نـداشت مـأذنـهات را بـدون تـو
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
آسمان در نظرت تیره شده چون دود است تشنگی از لب خشکـیدۀ تو مشهود است قطعه قـطعه شدنت را همگی خـندیـدند! کوفیان را ز قدیم عاطفـهها کمبـود است چه بـلایی به سرت آمـده ایـنگـونه شدی راه سینهت پسرم بسته شده مسدود است عـمهات را بـنـگـر بـا غـم انـدوه رسـیـد دشـمنت را بنگـر که چـقدر آسوده است هرچه کردم نشد از روی زمین ات ببرم قطعههای بدن توست که نا محدود است آه ای اهــل حــرم زود بـه دادم بـرسـیـد اینکه مثله شده است دار و ندارم بود است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
خونت بـنا را بر کـرامت میگذارد بر گـردنِ شـمـشـیر مـنّت میگذارد این جملهها که گفته شد وقت وداعت بـر دوش تـو بـار نـبـوّت میگـذارد میخواست رویت را نبوسد وقت رفتن اما مگـر که این شـباهت میگـذارد تو مـاه رفـتی؛ مـاهـپاره باز گـردی با تیغ وحدت سر به کثرت میگذارد قطعه قطعه ارباً اربا ... نه نه این لفظ سرپوش بر روی مصیبت میگذارد از تو هـزاران آه مانده در بساطش روی عـبا نوبت به نـوبت میگذارد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
مجلس ختم حسین است! علی محتضر است! داغ جـان دادن اولاد به قـلـب پـدر است این علی نیست فقط احمد و حیدر هم هست روضهاش بین محرم رمضان و صفر است یا پـسـر مُـرده شـده یـا که بـرادر مُـرده هرکجا دیدی اگر دست کسی بر کمر است! پُـر شـده کـل بـیـابـان ز عـلی بن حسین این پسر دیگر ازین لحظه هزاران پسر است سر زخمش سر مولاست کهرفته به سجود پهلویش پهلوی زهراست که در پشت در است یک طرف تیغ زیاد و طرفی نیـزه زیاد یکطرف کمشده و یکطرفش بیشتر است در عـبا قطعه به قطعه علی اکبر چـیدند یا که در طشت حسن اینهمه پاره جگر است ای جـوانـان بـنی هـاشـمی آمـاده شـویـد که دگر مـوقـع تـشیـیع تن دو نفـر است
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
خــدا بـا تـو زبـانـزد آفــریــده عــلـی را در مـحــمـد آفـریـده به چشمان تو نـور حیدری داد به تو ظـرفیت پـیـغـمـبری داد حـیا را معـنی و مـفـهـومی آقا به معصومین قسم مظلومی آقا به خَلق و خُلق و منطق مصطفایی بنـفـسی انت تـو اربـاب مـایـی کـریـم بن الـکـریم عـالـمـیـنی تو ابن المـجـتـبی ابن الحسینی بـرو مــیــدان ولی آرام بــابــا تـوانی نـیـست در پـاهـام بـابـا بزرگت کـردهام پـیـشم بـمـانی تـرحـم کـن بـه این قـدّ کـمـانی قــدم بــردار پـیـشـم نـازنـیــنـم الـهـی داغ قــدّت را نــبـیــنــم علی خـیلی دلم غـم دارد اینجا هـزاران ابن ملـجـم دارد اینجا نـبــیـنـم زیـر پـا افـتــادنـت را هـجـوم گـرگـهـا روی تـنت را مـبـادا پـیـکـر تو خـسـتـه باشد دو چشم اسب را خون بسته باشد امان از کـینههای بدر و خـیبر میافتی بیهـوا از اسب با سر الـهـی چـون قـبـالـه تا نـبـاشی عـلی جانم! صد و ده تا نباشی الـهی افت و خـیزت را نـبـیـنم و جـسم ریز ریـزت را نـبـیـنم نمیخواهم ببـینم صف کشیدند اذان گـوی مرا حـنجـر بریـدند تو را بـیـن عـبـا بـایـد بـچـیـنـم به هرجا بنگرم روی تو ببـینم نشو راضی که در این دشت و هامون بیاید خـواهرم از خـیمه بیرون فرو رفته در این تن جوشن تو پـدر تـشـیـیع شد با رفـتـن تو
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
تمام غـیرت من زیر دست و پـا مـانده دوبـاره دسـت دلـم غـرق ربّـنـا مـانـده کبوترانه تو هم پر زدى و عشق شدى نگـاه حـسرت من بـین روضهها مانده براى فـاتحـهخـوانى زبـان نمیچـرخد امان بُریـده ز من باز بغـض وامـانـده زمانه بى تو عزیزم چه زود پیرم کرد زمانـه بعـد تو اصلا بـگـو چـرا مانـده ببین چه لشکر ما بى تو سوت و کور شده چـرا صـداى تو در سـیـنۀ تو جا مانده شبیه مـادرمان سیـنـهات ترک خـورده دوبـاره در غـم سخـتى قـدم دوتا مانده بـلـنـد قـامـت مـن روى خـاک افـتـادى پدر نشـسـته و یک جسم در عـبا مانده نفس بکـش پسرم تا که جان بگیرم من هـنوز روضـۀ سـلـطان کـربـلا مـانـده هـنـوز درد غـریـبـى هـنـوز تـنـهـایـى هـنـوز اشـک یـتـیـمـى بـچـهها مـانـده به وسعت هـمۀ دشت جا به جا شدهاى چگونه خـیـمه برم پـیکـرت کجا مانده بـلـنـد شـو پـسـرم تا نـبـیـنـم عـمـۀ تـو میـان حـجـمۀ یک مـشت بیحـیا مانده
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بر زمین جـز بدن پـرپـر تو نیست علی گوشهای جمع چرا پیکـر تو نیست علی نفس آهسته بکش، دور و برت لاله نکار غیر خونابه که در حنجر تو نیست علی خواستم بوسه زنم بر تن زخـمی شدهات جای سالم که ز پـا تا سر تو نیست علی عمهات هـست برای من و تو گـریه کند خوب شد کرب و بلا مادر تو نیست علی بس که تغـییر نمودی به خودم میگویم: این به خون خفته علی اکبر تو نیست، علی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
گرفته دستهای خیمه دامان جوانش را علی که میرود پس خیمه داد از دست جانش را پسر طاقـت ندارد تا ببـیـند اشک بابا را پدر طاقت ندارد رفـتن سرو روانش را نوای العطش از عمق جان علقمه برخاست میان کـام بـابـا میگـذارد تـا زبـانـش را عنان مرکبش رفت از کف روح الامین بالا به دست نیزه بخشیده است انگاری عنانش را پدر بی تاب چون ابربهاری؛ اشک میریزد به چشم خویش دیده برگ ریزان خزانش را پدر از چشم هایش پیش او دُرّ نجف میریخت بشوید تا عقیق سرخ اطراف دهانش را پدرصورت به صورت میگذارد روضه میخواند پسرهم میدهد دق ؛ ذرّه ذرّه روضه خوانش را اذان ظهر معـمولا مناره اشک میریزد به روی نیزه وقتی سردهد اکبراذانش را
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
وقتی که پیکـر پسـرم تکّه تکّه شد آهی کـشیدم و جگـرم تکّه تکّه شد تـاریکـی آسـمـانِ امـیدِ مرا گـرفت تـنها سـتـارۀ سـحـرم تکّـه تکّـه شد درهم شکست تا که ستون خیام من قلب تـمـام اهـل حـرم تکّـه تکّه شد این جذر و مد نیـزه امان مرا بُرید اکـبـر مـقـابل نـظـرم تکّـه تکّه شد این ریز ریز ریخته روی زمین علی است!؟ زینب بـیـا، پـیامـبـرم تکّـه تکّه شد دیدم شکاف پهلو و رفتم به پشت در تـا مـیـوۀ دلـم به بـرم تکّـه تکّه شد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بر کـینههای کهنه ز حـیدر اضافه شد به بغـض ها ز فـاتح خـیـبر اضافه شد تا گـفت علی؛ مـنم نـوۀ مـرتضی علی دیدم که چـله چله به لشکـر اضافه شد هر کس که تیر و نیزه و شمشیر و سنگ داشت بر حـلـقـۀ محاصره یکـسر اضافه شد هی تیغ تیغ تیغ! عجب جذر و مدی است! هی زخم زخم زخم به پیکر اضافه شد وقتی که پهـلویش هـدفی راه دست شد بر داغ او مـصیـبت مـادر اضـافـه شد یک نـیـزه آخـر از بـدن او جـدا نـشـد عضوی جـدید بر تن اکـبـر اضافه شد جز هلهـله به گـوش صدایی نمیرسید که نـالههای زینب مضطـر اضافه شد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
در کنار نعش تو چـشمم سیاهی میرود از شب عمرم چراغ صبحگاهی میرود تا که دیدم ارباً اربا گـشتهای ای نازنین جان من از پیکرم خواهی نخواهی میرود تیغ ابرو و صف مژگان تو از دست رفت میروی و از برم گـویا سپاهی میرود در یم خون تکههایت مثل ماهی میپرند دست و پا که میزدی هر تکه راهی میرود مثل کوهی بودی و از بس که غارت شد تنت سوی خیمه از تو چندین برگ کاهی میرود بر سرت تاجی است از خون و عبا تخت روان گل بریزید اکبرم بر تخت شاهی میرود یک علی رفته به میدان صد علی برگشته است از شماره پارهها چـشمم سیاهی میرود
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
تا که عـقابت با سوارِ خویش، پر زد طوفانِ پائـیزی به بـاغ من ضرر زد آه ای امیـد خـیمهها!؛ وقـتی که رفتی افتاد، از پا زینب و دسـتی به سر زد بالا بـلـنـدم!؛ کـاش مـیبـسـتی نـقـابی چـشمِ حـرامیها تو را آخـر نظـر زد ای سَروِ گـلزارم؛! خـمیدم تا که دیدم گلچین؛ عصای پیریام را با تبـر زد »اولادُنا اَکـبادُنا» تفـسیرش این است هر زخمِ تو؛ زخمِ عمیقی بر جگر زد آییـنـۀ من!؛ بـا شکـستِ تو شـکـسـتـم هر کس تو را زد؛ ضربهای هم بر پدر زد با هر رجز تا اینکه گفتی نام خود را با بغض حـیدر؛ دشمنت هم بیشتر زد ای کـاش، دیگـر هـیچ بـابـایی نـبـیـند این آتـشـی کـه بـر دلـم داغ پـسـر زد جان خودم را میدهـم؛ اما تو برگـرد ای کاش میشد؛ چون به جان تو میارزد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
تو کیستی که پدر اینچنین اسیر تو شد جوان تـرین قـبـیله، قـبـیله پیـر تو شد اذان بگـو که اذانت دل از بـلال ربود صفا بـده به نـمازم، نـماز گـیر تو شد تو میروی به سلامت، دعام پشت سرت نگـاه عـمـۀ تو جـوشـنِ کـبـیـر تـو شد برای العـطـشت، کـام تـشـنۀ من و تو ببین بـرادرم عـباس سـربـزیـر تو شد چقدر دور و بر تو شـلـوغ شـد نـاگـاه چقدر دست اجـل راهی مـسـیر تو شد چه آمده به سر من که خواهـرم زینب ز خیمه آمده بیرون و مستجـیر تو شد چه آمـده به سـر تـو، عـلـی اکـبـر من کنار این تن پرپـر، حـسین پـیر تو شد برای بدرقـۀ شـرحـه شـرحۀ جـسـمت ببین پـیـمـبر خـاتـم عـبـابـگـیـر تو شد
: امتیاز
|